مرگ یا مرگ؟
اینارو کجا دیده بود؟اهان...اره
روی دیوار اتاق همون کسی که الان دیگه وجود نداشت.همون پسری که لبخندای مستطیلیش شبیه جعبههای جادویی بودن که به کسی که اون هارو میچشید جایزه میداد.
خودش هم از پسر و لبخند زیباش جایزه گرفته بود.
نه؟
خیلی قبل تر...
زمان خوشیهاشون
ولی خوشیهای هردوشون ته کشیده بود.
درست مثل لبخندهاشون...
نفسهاشون بند اومده بودن...
و اون کنار دیواری نشسته بود و اشک میریخت که روزی تنها تکیه گاه پسری بود که حالا دیگه نفس نمیکشید.
حالا این خودش بود که باید اونجا مینوشت...
مرگ یا مرگ؟!
اما نه.باید مینوشت..
زندگی-زندگی برای تو