چهارشنبه ۲۹ شهریور ۰۲
هیچ کاری نمیتوانم بکنم، روی تخت خسته و کوفته افتادهام، ساعت به ساعت افکارم میگردند، میگردند در همان ژ، حوصلهام به سر رفته، هستی خودم مرا به شگفت انداخته چقدر تلخ و ترسناک است هنگامی که آدم هستی خودش را حس میکند.
زنده به گور – صادق هدایت